ترجمهٔ این موضوع به دیگر زبانها
- português - Portuguese
- اردو - Urdu
- Ўзбек - Uzbek
- Shqip - Albanian
- español - Spanish
- বাংলা - Bengali
- bosanski - Bosnian
- ไทย - Thai
- română - Romanian
- Kiswahili - Swahili
- Soomaali - Somali
- Tiếng Việt - Vietnamese
- हिन्दी - Hindi
- Hausa - Hausa
- ελληνικά - Greek
- Türkçe - Turkish
- Bahasa Indonesia - Indonesian
- Wikang Tagalog - Tagalog
- Français - French
- English - English
- አማርኛ - Amharic
- Русский - Russian
- العربية - Arabic
- 日本語 - Japanese
- অসমীয়া - Assamese
Full Description
من مسلمانم (۱)
به قلم دکتر محمد بن إبراهيم الحمد
من مسلمانم و این یعنی دین من اسلام است.اسلام کلمهٔ بزرگ و مقدسی است که از پیامبران ـ علیهم السلام ـ از اولین تا آخرین آنها به ارث رسیده است.این کلمه حامل معانی والا و ارزشهای بزرگ است.و به معنای تسلیم شدن، گردن نهادن و اطاعت از [اوامر] خالق است.و همچنین به معنای سلامتی، صلح، خوشبختی، امنیت و آسایش برای فرد و جامعه است.
به همین دلیل است که واژه های سلام (صلح) و اسلام از پرتکرارترین کلمات در شریعت اسلام است.سلام یکی از اسامی الله متعال است.و خوش آمدگویی مسلمانان در میان خودشان همان سلام است.و خوش آمدگویی بهشتیان نیز سلام است.مسلمان واقعی کسی است که مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند.اسلام دین خوبیها برای همهٔ مردم است؛ برای همهٔ آن ها کافی است و مسیر سعادت دنیا و آخرتشان است.به همین دلیل است که به مثابهٔ دینی پایانی، جامع، گسترده و روشن و باز به روی همه آمد تا هیچ نژادی بر نژاد دیگری برتری نداشته باشد و نه هیچ رنگی بر رنگی دیگر، بلکه به همهٔ مردم به یک دید مینگرد.در اسلام هیچ کس بر دیگری برتری ندارد، مگر به اندازهای که تعالیم دین را قبول [و عملی] کند.
به همین دلیل است که همهٔ اشخاص آن را بصورت یکسان میپذیرند. چون مطابق فطرت سالم است.هر انسانی بر اساس فطرت [سالم] بر نیکی، عدالت، و آزادی به دنیا میآید و بر این اساس پروردگارش را دوست میدارد و اذعان میکند که او معبودی است که به یگانگی و بدون دیگری سزاوار پرستش است.هیچ کس از این فطرت منحرف نمیشود مگر با تغییر دهندهای که آن (فطرت سالم) را تغییر میدهد.و این دینی است که خالق مردم، پروردگار و معبودشان برای آنها برگزیده است.
و دینِ من اسلام، به من میآموزد که در این دنیا زندگی خواهم کرد و پس از مرگم به مکان دیگری نقل مکان خواهم کرد که همان سرای بقا است که سرنوشت مردم در آن یا بهشت خواهد بود و یا جهنم.
و دینم اسلام مرا به چیزهایی امر میکند و از اموری دیگر باز میدارد.اگر این اوامر را انجام دهم و از آن نواهی دوری کنم، در دنیا و آخرت سعادتمند میشوم.و اگر سستی و غفلت کنم، به اندازهٔ قصور و غفلتم، بدبختیِ دنیا و آخرت نصیبم میشود.
و بزرگترین چیزی که اسلام به من دستور داده، توحید الله است.من شهادت میدهم و اعتقاد راسخ دارم که الله، خالق و معبود من است.فقط الله را عبادت میکنم. عبادتم را بر اساس محبت به او، ترس از عذابش، امید به پاداشش و توکل بر او انجام میدهم.و آن توحید، با شهادت دادن به یگانگی الله متعال و رسالت پیامبرش محمد صلی الله علیه و آله و سلم نمایان میشود.محمد خاتم الأنبیاء است؛ الله متعال او را به عنوان رحمتی برای جهانیان فرستاد و نبوت و رسالت را با او به پایان رساند و بعد از او پیامبری نخواهد بود.و او با دینی فراگیر آمد که برای هر زمان و مکان و امتی مناسب است.
و دینم به من دستور قاطع میدهد که به همهٔ فرشتگان و پیامبران که در رأس آنها نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد صلی الله علیه و آله وسلم قرار دارند ایمان بیاورم.
و به من دستور میدهد که به کتب آسمانی که بر پیامبران نازل شده ایمان بیاورم و از آخرین و خاتم و بزرگترین آنها که قرآن کریم است پیروی کنم.
و دینم مرا امر میکند که به روز آخرت ایمان بیاورم؛ روزی که در آن مردم پاداش اعمالشان را میگیرند،و به من امر میکند که به قَدَر ایمان بیاورم و در این زندگی به خوشیها و ناخوشیها راضی باشم و تا جایی که میتوانم از اسباب نجات استفاده کنم.
ایمان به تقدیر به من آرامش، اطمینان، صبر و حسرت نخوردن برای آنچه گذشت را میدهد.زیرا به یقین میدانم که آنچه برایم اتفاق افتاده قرار بوده که برایم اتفاق بیفتد، و آنچه برایم اتفاق نیفتاده است قرار نبوده که برایم اتفاق بیفتد.همه چیز را الله عزوجل مقدر کرده و نوشته است و من فقط باید از اسباب و وسایل استفاده کنم و به اتفاقات بعد از آن راضی باشم.
اسلام مرا به اعمال نیکی امر میکند که روح را پاک میسازد و به اخلاق والایی فرمان میدهد که باعث خشنودی پروردگار و پاکسازی روح و سعادت قلب و گشایش سینه و روشنی راه من میشود و مرا به یک عضو سودمند در جامعه تبدیل میکند.
و بزرگترین آن اعمال: توحید الله، برپا داشتن نمازهای پنجگانه در شبانهروز، ادای زکات، روزهٔ یک ماه در سال که همان ماه رمضان است، و حج بیت الله الحرام در مکه برای کسانی که توانایی حج را دارند است.
و یکی از بزرگترین چیزهایی که دینم مرا به آن راهنمایی کرده که سینهام را فراخ میسازد، قرائت زیاد قرآن است که همان کلام الله و صحیحترین سخن و زیباترین کلام و والاترین آن است و زیباترین سخنی است که شامل علوم گذشتگان و متأخران است.پس قرائت یا گوش دادن به آن، باعث آرامش و آسایش و شادی دل میشود، حتی اگر خواننده یا شنونده به زبان عربی مسلط نباشد یا غیر مسلمان باشد.
یکی از بزرگترین چیزهایی که سینه را فراخ میکند، دعا و درخواست زیاد از الله و پناه بردن به وی و برشمردن درخواستهای کوچک و بزرگ نزد اوست.الله دعای کسی که فقط او را میخواند و عبادت را مختص او قرار میدهد را اجابت میکند.
یکی از بزرگترین چیزهایی که سینه را فراخ میسازد، ذکر زیاد الله عزوجل است.
پیامبرم - صلی الله علیه و آله و سلم - مرا به کیفیت ذکر الله عزوجل راهنمایی کرده است و بهترین روشی که میتوان الله را بدان ذکر کرد را یادم داده است.و از جملهٔ آن: چهار کلمه هست که بهترین گفتار بعد از قرآن هستند که عبارتند از: «سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر».
و همچنین «أستغفر الله، ولا حول ولا قوة إلا بالله».یعنی: از الله عزوجل طلب آمرزش میکنم، وهیچ خواست و قدرتی به جز خواست و قدرت الهی نیست.
این کلمات، تأثیر شگفت انگیزی بر فراخی سینه و آرامش قلب میگذارند.
اسلام به من دستور میدهد است که قدر خود را بالا بدانم و خودم را از آنچه انسانیت و حیثیتم را پایین میآورد، دور نگهدارم.و ذهن و اندامم را در کار سودمندی که برای آن آفریده شدهام در دین و دنیایم به کار گیرم.
اسلام به من دستور میدهد که مهربان باشم، خوش اخلاق باشم، خوش رفتار باشم و در گفتار و عمل تا جایی که میتوانم به مردم نیکی و احسان کنم.
از بزرگترین چیزهایی که در رابطه با حقوق بندگان بدان امر شدهام، حق والدین است. دین من به من دستور میدهد که آن ها را گرامی بدارم، خیرخواهشان باشم، و مشتاق خوشبختی و شادیشان باشم و به آنها نفع برسانم؛ مخصوصاً هنگام سالخوردگی و پیری.به همین دلیل است که مادر و پدر در جوامع اسلامی در جایگاه بسیار والایی از تقدیر و احترام و خدمت از سوی فرزندان دیده میشوند.والدین هر چه بزرگتر بشوند، یا بیمار شوند، یا هر چه ناتوانتر شوند، فرزندانشان بیشتر به آنها نیکی میکنند.
دینم به من آموخته است که زن کرامت و حقوق والایی دارد.زنان در اسلام خواهران مردان هستند و بهترین مردم بهترین آنها برای خانوادهٔ خودش است.دختر مسلمان در دوران کودکی حق شیردهی، مراقبت و تربیت نیکو دارد و او در آن زمان نور چشم و جگرگوشهٔ والدین و برادرانش است.
و زمانی که بزرگ شد، مایهٔ شرف و افتخار [خانواده] است که سرپرستش نسبت به او غیرت دارد و از او مراقبت میکند.و راضی نمیشود که دستهایی به بدی به سوی او دراز شوند، یا کسانی با زبان به او آسیب بزنند و چشمانی خائن به وی نگاه کنند.
و اگر ازدواج کند این به قول و عهد محکم الهی است.در خانهٔ شوهر در کنار عزیزترین همنشین خواهد بود.و بر شوهرش واجب است که به او احترام بگزارد، با او به نیکی رفتار کند و او را اذیت نکند.
و اگر مادر باشد، نیکی به او همان اطاعت از الله تعالی است و نافرمانی و بدی به او همراه با شرک به الله و فساد در زمین آمده است.
و اگر خواهر باشد، بر شخص مسلمان امر شده است که پیوندهای خویشاوندی خود را با وی همواره حفظ کرده، و نسبت به او احترام و غیرت داشته باشد.و اگر خاله باشد، در نیکی و رابطهٔ خویشاوندی، همانند مادر است.
و اگر مادربزرگ یا سالخورده باشد، ارزشش برای فرزندان و نوهها و همهٔ اقوامش بیشتر میشود تا جایی که نه خواستهاش رد میشود و نه نظرش نادیده گرفته میشود.
و اگر دور باشد و از جهت خويشاوندى و همسايگى به وی نزديک نباشد، باز هم حقوق عام مسلمانی را دارد که برخی از آنها عبارتند از: جلوگیری از اذیت و آزار رساندن به وی، حفظ و فرو بستن چشمان [از نگاه بد به وی] و دیگر حقوق.
جوامع مسلمان همواره این حقوق را به بهترین نحو رعایت میکنند، از جملهٔ آنها، ارزش و اهمیتی که به زنان داده میشود در جوامع غیر اسلامی وجود ندارد.
علاوه بر این، در اسلام، زن حق مالکیت، اجاره، خرید و فروش و انجام کلیهٔ قراردادهای دیگر را دارد و همچنین حق یادگیری و آموزش و تدریس و کار را دارد، به نحوی که مخالف دینش نباشد.چرا که برخی علوم هستند که فرض عین هستند و تارک آن گنهکار میشود چه مرد باشد و چه زن.
بلکه زنان مستحق تمام حقوقی هستند كه مردان دارند مگر آن حقوق و احکامی كه مختص خود زنان است و يا مختص مردان است. حقوق و احكامی که برای هر کدام از آن ها در جایگاه مفصل خود مناسب است.
دینم مرا به محبت کردن به برادران، خواهران، عموها، عمهها، داییها، خالهها و همهٔ خویشاوندانم امر میکند و همچنین به احقاق حقوق همسر و فرزندان و همسایگانم فرمان میدهد.
دینم به من دستور میدهد که علم بیاموزم، و مرا به انجام هر کاری که ذهن، اخلاق و اندیشهام را ارتقا میدهد، ترغیب میکند.
دینم مرا به حیا، بردباری، سخاوت، شجاعت، درایت، متانت، صبر، امانتداری، فروتنی، پاکدامنی، امانتداری، وفاداری، خیرخواهی برای مردم، و تلاش برای کسب روزی، احسان به فقرا، عیادت از بیماران، وفای به عهد، خوش کلامی، خوشروئی با مردم و اشتیاق به خوشحال نمودن آنها تا جایی که بتوانم امر میکند.
در مقابل، مرا از جهل برحذر میدارد و از کفر، الحاد، نافرمانی، زشتیها، زنا، انحراف، تکبر، حسد، کینه، بدگمانی، بدبینی، غم، دروغ، ناامیدی، بخل، تنبلی، بزدلی، بطالت، خشم، بیاحتیاطی، حماقت، بدی به مردم، زیاد سخن گفتن بیهوده، افشای اسرار، خیانت، عهدشکنی، نافرمانی پدر و مادر، قطع رابطهٔ خویشاوندی، بیتوجهی به فرزندان، اذیت و آزار همسایه و مردم نیز برحذر داشته است.
اسلام همچنین مرا از نوشیدن مشروبات الکلی، مصرف مواد مخدر، قمار، دزدی، تقلب، فریب، ترساندن مردم، جاسوسی مردم و دنبال کردن عیبهایشان نیز منع کرده است.
و دین من اسلام، اموال را حفظ می کند، چرا که در آن افزایش آرامش و امنیت است؛ از این رو به امانت تشویق کرده و اهل آن را ستوده و به آنان وعدهٔ زندگی پاک و ورود به بهشت در آخرت را داده است و دزدی را حرام دانسته و مرتکب آن را به عذاب دنیا و آخرت تهدید کرده است.
دین من از جان اشخاص محافظت میکند، به همین دلیل است که کشتن شخص به ناحق را حرام میداند و از هر گونه تعرض به دیگران نهی میکند حتی اگر بهصورت لفظی باشد.
بلکه تعدّی انسان در حق خودش را نیز حرام دانسته است و جایز ندانسته است که انسان عقل خود را تباه کند و یا سلامتی خود را از بین ببرد و یا خودش را بکشد.
دین اسلام آزادیها را تضمین کرده و آن را کنترل و نظاممند میکند.پس انسان در دین اسلام آزاد است. چه در فکر و اندیشهاش، چه در خرید و فروشش، چه در تجارتش، و چه در رفت و آمدش.همچنین در استفاده و لذت بردن از خوردنیها و آشامیدنیها و پوشیدنیها و شنیدنیها تا زمانی که مرتکب فعل حرامی نشده باشد که موجب زیان دیدن خود یا دیگران شود، آزاد است.
دین من آزادیها را قاعدهمند و کنترل میکند. نه اجازه میدهد کسی [به بهانهٔ آزادی] به حق دیگران دست درازی کند و نه اجازه میدهد انسان به دام لذتهای حرامی بیفتد که سرمایه، سعادت و انسانیت او را از بین میبرد.
و اگر به کسانی که در همه چیز به خود آزادی مطلق دادهاند، و تسلیم تمامی خواستههای شهوانی خود شدهاند بدون این که دین و عقل، آنها را منصرف کند، نگاه کنی، متوجه میشوی که در پایینترین درجات بدبختی و پریشانی زندگی میکنند و برخی از آنها را میبینی که برای رهایی از اضطراب، رو به سوی خودکشی میآورند.
دینم بهترین آداب خوردن، آشامیدن، خوابیدن و معاشرت با مردم را به من یاد میدهد.
و دینم، آسان گیری و مدارا در خرید و فروش، و مطالبه حقوق را به من میآموزد.دینم به من یاد میدهد که با مخالفین دین، آسانگیری و مدارا کنم؛ نه به آنها ظلم کنم، و نه به آنها بدی کنم، بلکه به آنان نیکی کنم و امید رسیدن خیر به آنها داشته باشم.
تاریخ مسلمانان به مدارای آنها با مخالفین گواهی میدهد، مدارایی که در هیچ ملتی پیش از آنان دیده نشده است.مسلمانان در کشورهایی با ادیان مختلف و تحت حاکمیت پادشاه مسلمان زندگی میکردند؛ با این حال با همگی به بهترین نحو ممکن رفتار میکردند.
در مجموع، اسلام نكات ريز و دقیق معاشرت، خوش رفتاری و اخلاق شرافتمندانه را به من آموخته است که زندگی مرا پاک و شادی مرا دوچندان و کامل میسازد.و مرا از هر چیزی که زندگیام را مختل میکند و یا برای شخصیت اجتماعی، روح و روان، عقل، مال، شرف، و یا ناموس من مضر باشد نهی کرده است.
و با توجه به مقدار انجام این آموزهها، خوشبختی من بیشتر میشود.و به اندازهٔ کم کاری و سهل انگاری من در برخی از آنها، از خوشبختی من کاسته میشود.
این به معنای معصوم بودن، خطا نکردن و یا عدم کوتاهی من نیست، دین من، طبیعت بشری و ضعف مرا در برخی مواقع در نظر میگیرد، پس اشتباه، کوتاهی و سهل انگاری از من سر میزند؛ به همین دلیل باب توبه و استغفار و بازگشت به سوی الله را به روی من باز گذاشته است. توبه آثار غفلت مرا از بین میبرد و جایگاهم را نزد پروردگارم بالا میبرد.
همهٔ آموزههای دین اسلام از عقاید و اخلاق گرفته تا آداب و معاملات، منبعش قرآن کریم و سنت پاک نبوی است.
در پایان، با قاطعیت می گویم: اگر کسی در هر جای دنیا حقیقت دین اسلام را با دیدهٔ عدالت و بیطرفی درک کند و به حقانیت آن پی ببرد، جز پذیرفتن آن کاری از دستش بر نمیآید، اما مصیبت این است که دین اسلام با تبلیغات دروغین و یا با اعمال برخی منتسبین به اسلام که عملا از آن پیروی نمیکنند، تحریف میشود.
و اگر کسی به حقیقت آن چنان که هست، يا به احوال اشخاصی که اهل و پایبند واقعی و به حقیقی این دین هستند بنگرد، در پذيرش آن و ورود به آن لحظهای درنگ نمیکند.و برای او روشن خواهد شد که اسلام خواستار سعادت، آرامش و امنیت انسان و گسترش عدالت و احسان است.
در مورد انحرافات برخی از منتسبین به اسلام - چه کم باشد و چه زیاد - در هیچ صورتی نمیتوان آن را به پای دین گذاشت یا بدان وسیله دین را سرزنش و یا از آن ایراد گرفت بلکه دین از این انحرافات، پاک و مبرا است.و مسئولیت انحراف به عهدهٔ خود منحرفین است؛ چرا که اسلام به آنها چنین دستوری نداده است؛ بلکه آنها را از انحرافاتی که انجام میدهند نهی کرده و حتی آنها را بدان خاطر سرزنش هم کرده است.
پس این عادلانه است که به حال اشخاصی که پایبند این دین هستند نگاه شود، آن اشخاصی که حق پایبندی را ادا کرده و اوامر الهی را اجرا میکنند و احکام دین را در رابطه با خود و دیگران عملی میکنند؛ این کارهاست که دلها را از شکوه و بزرگی این دین و اهل آن پر میکند.اسلام، هیچ امر کوچک و یا بزرگی از هدايت و خودسازی را رها نکرده مگر اینکه بدان تشویق کرده است و هیچ شر و زشتى را رها نکرده مگر اينكه از آن بازداشته و راهش را بسته است.
از این رو پیروان اسلام، با به جا آوردن مناسکش سعادتمندترین مردمند و در بالاترین مرحلهٔ خودسازی و تربیت، بر سرشت نیک و مکارم اخلاق هستند و نزدیک و دور و موافق و مخالف به این گواهی میدهد.
اما صرفا نگاه به حال مسلمانانی که از دین خود غافل شدهاند و از راه مستقیم آن منحرف شدهاند، به هیچ وجه عادلانه نیست، بلکه به خودی خودش ظلم است.
در انتها، این دعوتی است برای همهٔ غیرمسلمانانی که مشتاق شناخت اسلام و ورود به آن هستند.
برای این که شخص وارد اسلام شود، فقط شهادت دادن به این که معبودی جز الله نیست و محمد فرستادهٔ اوست، کافی است.سپس از دین آن چیزهای را که الله عزوجل برایش واجب کرده است تا بدان عمل کند را میآموزد.و هر چه بیشتر علم بیاموزد و بیشتر عمل کند خوشبختیاش افزایش مییابد و مقامش نزد پروردگارش بالاتر میرود.